جدول جو
جدول جو

معنی ونگ و وا - جستجوی لغت در جدول جو

ونگ و وا
صدا کردن، سر و صدا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ گُ)
دستگاهی از چوب که در آن جامه ها (پارچه ها) را می نهادند تا به چند تو محکم شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- خود را از تنگ و تا نینداختن، با مقهوریت و مغلوبیت یا عدم وصول به مقصودی، وانمودن که مقهور و مغلوب و محروم نیست. نمودن که مرا باکی نیست، مرا عیبی نیست، مرا زیانی نرسیده است. اعتراف به مغلوبیت خود نکردن. به دروغ نمودن که در بحث یا جنگ و امثال آن مغلوب نشده است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(وَ / وِ گُ وَ / وِ)
در تداول، نالۀ توأم باگریه. زاری همراه گریه. آوای گریۀ ممتد و آهسته
لغت نامه دهخدا
(وِ لِ / لَ گُ)
گل و گشاد. باز و گشاده. چهارطاق: در را ولنگ و واز گذاشته و رفته بود، بی حساب وکتاب. بی نظم ونسق. بی ضبطوربط. بی قیدوبند
لغت نامه دهخدا
تصویری از ولنگ و واز
تصویر ولنگ و واز
گل و گشاد: (در را ولنگ و واز گذاشته و رفته بود)، بی حساب و کتاب بی نظم و نسق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ولنگ و واز
تصویر ولنگ و واز
((وِ لِ گُ))
گل و گشاد، بی حساب و کتاب، بی بند و بار
فرهنگ فارسی معین
سر و صدا
فرهنگ گویش مازندرانی
هوای برفی، برف توأم با باد
فرهنگ گویش مازندرانی
برگ و شاخه ی نازک بوته، تعمیم برگ و علف
فرهنگ گویش مازندرانی